سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بانوی آسمان ها و زمین...

سلام! شهر عزادارِ مرد اقیانوس
دقیقه‏های غم‏انگیز و سرد بی‏فانوس

کجاست مرقد گل‏های پرپرت ای شهر!
بگو چه آمده از غصه بر سرت ای شهر

بهار پشت درت را کجا کنم پیدا
مدینه! زمزمه کن سوگوارهایت را

چه فصل‏ها که تو را بی‏بهار باریدند
چه چشم‏ها که تو را داغدار باریدند

تو را که سهم درختانت از تبر زین است
و تا ابد سر گلدسته‏هات پایین است

مدینه! پنجره‏هایت چقدر غمبارند
چقدر آینه‏هایت گرفته و تارند

کجاست رهگذر کوچه‏های هاشمی‏ات
بگو چه می‏گذرد بر عزیز فاطمی‏ات؟

هوای پنجره‏هایت هنوز بارانی است؟
بهشت گمشده‏ات روبه‏روی دریا نیست؟

شب است و آمده‏ام تا ستاره‏ات باشم
کنار روشنی ماهِ پاره‏ات باشم

به لحظه‏های غریبت چقدر محتاجم
به عطر روشن سیبت چقدر محتاجم

بخوان که بشنوم آواز هفت‏بندت را
ترانه‏های یتیمان دردمندت را

هزار سال از این خواب بر نمی‏خیزم
از این مجاورت ناب بر نمی‏خیزم

سلام! شهر بناهای مرمر و سنگی
سلام شهر سیاه و سفید و یکرنگی

به صحن آینه بندت چقدر نزدیکم
به آستان بلندت چقدر نزدیکم

مدینه! تا گل خورشید چند فرسنگ است؟
برایم از غم زهرا بگو دلم تنگ است


+ نوشته شـــده در یکشنبه 90/1/28ساعــت 12:50 عصر تــوسط آفرینش | نظر