سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قطاری به مقصد خدا

قطاری به مقصد خدا میرفت. لختی در ایستگاه دنیا توقف کرد. و پیامبر رو به جهان کرد و گفت: مقصد ما خداست. کیست که با ما سفر کند؟ کیست که رنج و عشق توام بخواهد؟ کیست که باور کند دنیا ایستگاهی است تنها برای گذشتن؟ قرن ها گذشت اما از بیشمار ادمیان  جز اندکی بر این قطار سوار نشدند . از جهان تا خدا هزار ایستگاه بود. در هر ایستگاه که قطار می ایستاد کسی کم میشد... قطاری که به مقصد خدا می رفت به ایستگاه بهشت رسید. پیامبر گفت: اینجا بهشت است.. مسافران بهشتی پیاده شوند اما اینجا ایستگاه اخر نیست....مسافران بهشتی پیاده شدند. اما اندکی باز هم ماندند... قطار دوباره راه افتاد و بهشت جا ماند. انگاه خدا رو به مسافرانش کرد و گفت: درود بر شما .. راز من همین بود .... ان که مرا می خواهد در ایستگاه بهشت پیاده نخواهد شد....و ان گاه که قطار به ایستگاه اخر رسید: دیگر نه قطاری بود و نه مسافری و نه پیامبری.... 


+ نوشته شـــده در سه شنبه 87/6/19ساعــت 9:24 صبح تــوسط آفرینش | نظر